پيام
+
رفتنت
رنگ از روي تابستان برد !
چهره اش به زردي نشست و
پاييز شد ...
برگرد تا برف پيري
سفيد پوشش نکرده ...

كيوان گيتي نژاد و
92/7/29
كيوان گيتي نژاد و
بي چتر با لباسي از جنس خز که باران شرمنده و اروم بخورد برتنت اونوقت چشم ببند و يا رحمن يارجيم بعد بشتاب کوير نزذيکتر است برو انجا تا ابرها خيمه ها را به بهانه تو سيراب کنند نه فقط سراب بود ما اب مان را کوثر دهد تا تشنه خواهيم تا نکنيم يک قرنيه بر سر باران نمي شود ما در اين کربلا رسمي به جز عاشقي کنيم يا حسين
كيوان گيتي نژاد و
من و بچه ها ببخشيد قرصام زود خوردم مي خوابم ولي ياعلي و حمايت شما را ديده بان جبران مي کنم تا ولايت زماني نيست نريد بچه ها خيلي داغونم از دست شهر و ادماش که نگاهي به چشم گاه با نفرت مي کنند من خيلي داغونم امشب يا علي يادتون نره آقام سي د علي هستيم به فداي او انشا الله حيدرش آقا مهدي داداشم جاي من برادري کن تا الطلوع دستور بکنم عمل انش الله